-شخصیت برند:

شخصیت برند، ویژگی های انسانی است که به برند نسبت داده می‌‌شود. این ویژگی ها، بخشی از هویت برند را تشکیل می‌دهند. پرفسور دیوید آکر؛ عقیده دارد”برندها با تعریف شخصیت انسانی خود، وعده‌ای را به ذی نفعان و مصرف‌کنندگان می‌دهند.”این ویژگی ها نیز مانند تصویر در اثر فعالیت های سازمان در ذهن مصرف‌کننده ایجاد می‌شود. این شخصیت، مبنایی است که ارتباطات برند با مصرف‌کنندگان براساس آن شکل می‌گیرد. آنچه مسلم است تمامی برندها شخصیت دارند. در صورتی که سازمان ها این شخصیت را طراحی نکنند، در اثر فعالیت های    آن ها، به مرور این شخصیت در ذهن ذی نفعان و مصرف‌کننده شکل خواهد گرفت. در مورد اجزای شخصیت برند تحقیقات زیادی توسط دانشمندان مختلف، انجام گرفته است. مبنای این تحقیقات را مطالعات روانشناسی در مورد شخصیت انسان تشکیل می‌دهد. یکی از معروف‌ترین و پرکاربردترین این تحقیقات،‌ متعلق به جنیفر آکر است. او پنج ویژگی کلی را به شرح ذیلمعرفی کرده است. هریک از این ابعاد، دارای زیر مجموعه‌هایی است. مطالعات صورت گرفته در مورد برندها نیز بیانگر این است که برندها دارای شخصیت به شرح ذیل هستند:

۱-     صمیمیت ۲- هیجان ۳-شایستگی ۴- دلفریبی۵- خشونت

– برندسازی (Branding):

برندینگ یا برندسازی؛فعلی است که در نتیجه آن سطح احساسی و عاطفی مرتبط با یک فعالیت، محصول یا خدمت (سازمان، شرکت) افزوده می‌گردد، بدین وسیله ارزش آن برای مشتریان و سایر ذی نفعان افزایش می‌یابد. این محققین ارزش یک برند را به طور معناداری مرتبط با دلبستگی احساسی ذی نفعان (مشتریان) نسبت به برند می‌دانند و بر اهمیت ایجاد چنین ارتباطی تاکید ویژه دارند. بسیاری از تحقیقات اخیر بازاریابی مصرف کننده، به نتایج ثابتی در مورد اصول برندسازی احساسی رسیده اند.

برخی از محققین حوزه برند، برندسازی را در ایجاد ارزش برند خلاصه کرده اند. وین جاموری؛ در این خصوص اظهار می‌کند وقتی در مورد برندسازی سخن می‌گوییم در حقیقت منظورمان، فرایند ایجاد ارزش برند است. از دهه گذشته تاکنون شاهد یک روند رو به رشد برندسازی شرکتی نسبت به برندسازی محصولی بودیم. هدف برندسازی شرکتی ایجادوضعیتی مطلوب برای نام و نشان سازمان از طریق ذی نفعان مختلف خود می‌باشد. ناکس و بیکرتون؛ برای برندسازی شرکتی همان تعریف سنتی برندسازی محصول را قائل هستند به این صورت که هدف هر دو آن ها ایجاد تمایز و ترفیع نسبت به سایر برندهای موجود می‌باشد. البته این نویسندگان اعتقاد دارند برندسازی شرکتی بسیار پیچیده تر می‌باشد چرا که نیازمند مدیریت مناسب تعاملات کلیه ذی نفعانی است که به لحاظ ویژگی با یکدیگر متفاوت می‌باشند. آکر؛ نیز اعتقاد دارد یک برند شرکتی (برندسازمانی می‌تواند نیرویی اهرمی، هم افزایی و شفافیت ایجاد کند. علی الخصوص زمانی که محیط پیچیده و مغشوش باشد).در بخش خصوصی اهمیت برندسازی به قدری است که جزئی اساسی از استراتژی در سطح کلی سازمان را تشکیل می‌دهد.این موضوع باعث شده استراتژی برند در استراتژی کلان سازمان از جایگاه ویژه ای برخوردار باشد.

علی خویه

 

مشاور برند و بازاریابی

ساخت ، توسعه و تقویت برند

مجری و مشاور طرح های مهندسی فروش

همکاری با بیش از صدها برند مطرح در زمینه ی توسعه و تقویت سیستم فروش

 

ارائه ی راهکارهای عملی و مشاور اثر بخش در زمینه بازاریابی و فروش و توسعه ی برند